• وبلاگ : انا مجنون الحسين عليه السلام
  • يادداشت : مرا تو دلبري حسين
  • نظرات : 2 خصوصي ، 41 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3      >
     

    سلام عليكم

    دير اومدم براي تسليت ، بجاش اومدم براي تبريك!

    تبريك آغاز امامت آقا امام موسي كاظم عليه السلام.

    با سلام

    شعر بسيار زيبايي بود استفاده كرديم

    انشا الله كه خداوند قسمت نمايد و خود آقا بطلبت و با هم به اين سفر روحاني برويم

    به اميد انروز

    يا علي

    پاسخ

    سلام. چشماتون قشنگ ديده! از دعاي خيرتون ممنونم. انشاء الله. يا علي

    سلام

    مي دوني كه من خيلي مخلصتم. وبلاگت هم باور كن سر ميزنم و ميخونم. ولي باور كن نوشته هات يه جوريه كه آدم نظرش نمي گيره. يعني مثلا يك شعر قشنگ رو آدم ميخونه و كيف مي كنه ولي خب نظري در موردش نمي شه داد. ولي وبلاگ هاي ما يه جوريه كه خيلي وقت ها اصلا مطلب اون قدر جنجال برانگيز هست كه طرف مجبور مي شه بياد از كيان خودش دفاع كنه . مي گيري كه؟!

    در هر صورت خيلي مخلصيم. دوستت هم داريم. ايشالا كه هميشه هم بنويسي و ...

    جاري باشي...

    سلام

    ممنون از دعاهايي كه كردي. هرجا رفتم قطعا يادم ميمونه.

    به روز كردي خبرم كن

    به روزم

    نفس مردان خدا كيمياست!

    يا علي

    سلام بر اهل سلام :

    خوشحالم از اينكه شما هم حاج منصوري هستيد.

    ببخشيد مي تونم علت اون نظرتون رو تو وبلاگم بودنم؟

    مخاطبتون كي بوده؟

    من؟

    زير سايه ي رحمت حق

    ياعلي مدد

    + دلسوخته بقيع 

    ســــلام

    چه شعر قشنگي ...

    عكستون هم، خيــــــــــلي نازه!

    اللهم ارزقنا زيارة الـــحـــســـيـــن(عليه السلام)

    التماس دعا

    سلام

    در جواب به جواب شما بايد عرض كنم :

    بگذار آدميان طعنه زنندم ....

    !

    !

    يا حق

    نفسم !

    هنوز دم و بازدمي دارم .

    خود را حس مي کنم .

    روزي من و تو هم نخواهيم بود .

    عجيب اين است که روزي جواني از نسل آينده به جاي من دوباره اين سخنان را تکرارخواهد کرد .

    او هم از مستي ها و پريشاني هايش خواهد نوشت .

    و حيرت آورتر اين است که آن روز من وتو از همه ي اسرار عالم با خبريم بي هيچ مانعي .

    شايد سکوت بهتر باشد .

    سرنوشت .

    لن يصيبنا الا ما کتب الله .

    شايد خسته شدم . شايد شما خسته شديد . نمي دانم .

    با خود بازي مي کنم . قلبم . کافي است که ثانيه هايي او از تپيدن خسته شود .

    کودکانه مي نويسم کودکانه نوشتن کار هر کسي نيست .

    مي داني چرا ؟

    چون انسانها وقتي بزرگ مي شوند يا نمي نويسند يا اگر بنويسند کودکانه نمي نويسند بزرگانه مي نويسند .

    آه . من را جدا کردند .

    مرا از يارم جدا کردند .

    اشتباه است .

    اينکه مي گويند انسان نمي تواند پرواز کند اشتباه است .

    اينکه مي گويند بال ندارد اشتباه است .

    پس اينها چيست ؟

    پرواز . پر کشيدن .

    اين آسمان بي پايان جز براي پرواز نيست .

    تا به حال بيماري شديدي داشته اي ؟

    آيا حس کردي نباشي ؟

    آيا شده که فکر کني در حال گذراندن آخرين لحظاتي ؟

    آيا شده برگردي به اطرافيانت بگويي حلالم کنيد .

    به مادرت بگويي :

    مادر اگر فرزند خوبي نبودم مرا ببخش اي کسي که عمري عاشقانه عمرت را به پايم گذاشتي .

    به پدر بگويي :

    پدر ،هميشه دوستت داشتم و هيچ وقت نگفتم . پدر روح فداکارت را هميشه حس کرده ام . .

    درس عبرت !

    هنوز از پا نيفتاده ام .

    اگر لحظات آخر باشد تا لحظاتي ديگر اين زبان قادر به

    آقا احسان اين مطالب رو كه مي خوني دست نوشته هاي دل عاشقه منه .

    مي گذرانيم . چون مي گذرد .

    چه حقيقت چه خيال .

    مي رويم چون مي رود .

    آه مي کشيم چون از پي اين آه ها مي گذرد .

    ها هي ها . .

    به داد چشمانم برسيد !

    هميشه باراني است .

    عشق زده ام .

    چه دنياي بزرگي . کاش حتي قطره اي بودم .

    عجب انسانهايي آمده اند و رفته اند .

    و حالا ..

    نوبت به من و هم عصران من رسيده است .

    و ما هم مي رويم .

    چه بي وفا!

    چه بي وفايي دنيا .

    اين همه معجزه ي تغيير از کجاست ؟

    کاش منظره ها را بهتر ببينيم

    کاش آسمان را بيشتر نگاه کنيم .

    کاش حضور درختان کنار جاده ها را حس کنيم

    کاش نگاهي نو به ديگر انسانها داشته باشيم

    چه مي شد اگر چشم خود را بسته و باز مي کرديم و دنيا را با تمام معجزاتش مي ديديم .

    چه مي شد اگر زير نم نم باران يا حتي در شدت بارش باران قدم مي زديم بدون اينکه در فکررسيدن هر چه زودتر به خانه باشيم .

    چه مي شد اگر در يک روز آفتابي ،زماني که در ايستگاه اتوبوس ايستاده ايم و خورشيد مستقيم ما را مي نگرد ،ما هم حتي براي لحظه اي هم که شده

    صورت خود را برگردانيم و نگاهش کنيم . !

    چه مي شد اگر چند دقيقه اي از وقت خود را براي تماشاي گدايي که در گوشه اي از پياده رو ،صورت خود را هم پوشانده و ژوليده و کهنه پوش است

    مي گذاشتيم و زندگي خود را با او مقايسه مي کرديم و زندگي او را از خاطر خود مي گذرانديم .

    چه مي شد اگر مي توانستيم لحظه اي خود را رها کنيم .

    زندگي هم طريقتي دارد .

    مدتي است حديث دل را پر رنگ تر مي نويسم

    نمي دانم از کجا مي نويسم

    اما از جان مي نويسم

    حقيقت خود را مي نويسم .

    از دلهاي عاشق مي نويسم

    کاش مي توانستم حرکت بزرگ تري کنم

    هنوز کوچکم

    روزي مرکب عشق را با سرعت بيشتري خواهم راند .

    هنوز در حال ياد گرفتن سوار شدن بر اين مرکبم .

    اما کاش که خيلي ها لااقل هوس يا حتي خيال سوار شدن مي کردند .

    سلام . آقا احسان اين نوحه كه گذاشتي رو وبلاگ خيلي عاليه .

    باورت نميشه كه چقدر بهش گوش دادم .

    و اينكه ممنون به وبلاگ من سر زدي .

    سلام علي آل ياسين

    سلام دوست من ازشعرهاتون خيلي استفاده كردم

    اميدوارم موفق تر ازهميشه باشي

    من هر روز به روزم!

    منتظر حضور شما

    ياعلي

    هوالمتين

    خورشيد را ز روي حسين ( ع ) آفريده اند ...

    شب را ز تاب موي حسين ( ع ) آفريده اند ...

    گل را ز رنگ و بوي حسين ( ع ) آفريده اند ....

    سلام . از اينكه دير به دير به وبلاگتون سر مي زنم شرمنده

    پاسخ

    سلام. خواهش مي کنم. خدا خيرتون بده. همين که سر مي زنيد ممنون. دير به دير يا زود به زودش خيلي مهم نيست! اميدوارم به دلتون بشينه. يا علي

    سلام
    ...
    شمايي که صفحه ي دلت
    مثل روي من سياه نيست
    شمايي که ...
    اگه دعوت نکردمتون ...
    مهمونتون شدم
    شايد حتي شاخه گلم رو هم ...
    زياد خرده نگيريد
    جنون قاعده بر نمي داره
    مي خوام بگم
    قدماتون رو چشماي مجنون
    اما نخواين که ...
    ببخشينش
    به بزرگيتون

    يه غار سياهه ته دنيا
    يه نفر ...
    [گل]

    يا ليلي

    پاسخ

    جالب بود! ادامه ميداديد!!
       1   2   3      >