نفسم !
هنوز دم و بازدمي دارم .
خود را حس مي کنم .
روزي من و تو هم نخواهيم بود .
عجيب اين است که روزي جواني از نسل آينده به جاي من دوباره اين سخنان را تکرارخواهد کرد .
او هم از مستي ها و پريشاني هايش خواهد نوشت .
و حيرت آورتر اين است که آن روز من وتو از همه ي اسرار عالم با خبريم بي هيچ مانعي .
شايد سکوت بهتر باشد .
سرنوشت .
لن يصيبنا الا ما کتب الله .
شايد خسته شدم . شايد شما خسته شديد . نمي دانم .
با خود بازي مي کنم . قلبم . کافي است که ثانيه هايي او از تپيدن خسته شود .
کودکانه مي نويسم کودکانه نوشتن کار هر کسي نيست .
مي داني چرا ؟
چون انسانها وقتي بزرگ مي شوند يا نمي نويسند يا اگر بنويسند کودکانه نمي نويسند بزرگانه مي نويسند .
آه . من را جدا کردند .
مرا از يارم جدا کردند .
اشتباه است .
اينکه مي گويند انسان نمي تواند پرواز کند اشتباه است .
اينکه مي گويند بال ندارد اشتباه است .
پس اينها چيست ؟
پرواز . پر کشيدن .
اين آسمان بي پايان جز براي پرواز نيست .
تا به حال بيماري شديدي داشته اي ؟
آيا حس کردي نباشي ؟
آيا شده که فکر کني در حال گذراندن آخرين لحظاتي ؟
آيا شده برگردي به اطرافيانت بگويي حلالم کنيد .
به مادرت بگويي :
مادر اگر فرزند خوبي نبودم مرا ببخش اي کسي که عمري عاشقانه عمرت را به پايم گذاشتي .
به پدر بگويي :
پدر ،هميشه دوستت داشتم و هيچ وقت نگفتم . پدر روح فداکارت را هميشه حس کرده ام . .
درس عبرت !
هنوز از پا نيفتاده ام .
اگر لحظات آخر باشد تا لحظاتي ديگر اين زبان قادر به